پورياپوريا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

پوریا پهلوووون کوچولو

اي دل غافل...

سلام .امروز بعد از مدتها بارو بنديلو بستيم بريم بيشه ناژوون كنار زاينده رود نفسي بگيريم و ..خلاصه وقتي رسيديم اونجا ديديم اي دل غافل هنوز اب رو باز نكردن و بعد از اينهمه بارندگي رودخونه خشكه مثل كوير لوت وملت ريخته بودن تو مسير رودخونه و اتيش بازي و واسه خودشون حالي ميكردن اخه يه اصفهونه وويه زاينده رود خلاصه زنده رود شده مرده رود..........برگشتني رفتيم ارگ اصفهون كه قبلا سفره خونه سنتي داشت از بد شانسي ما اونم جمع شده بود و سلف سرويسش كرده بودن وباز دماغ سوخته برگشتيم اخه ادم زمستون كجابره همون بهتر كه تو خونه بمونه والا..!  ...
9 دی 1391

يلدا.......

♥ يلدا مبارك♥ شب یلدا ز راه آمد دوباره / بگیر ای دوست! از غمها کناره /شب شادی وشور و مهربانی است / زمان همدلی و همزبانی است در آن دیدارها تا تازه گردد / محبت نیز بی اندازه گردد به هرجا محفلی گرم و صمیمی است / که مهمانی درآن رسمی قدیمی است به دور هم تمام اهل فامیل / شده بر پا بساط میوه – آجیل ز خوردن خوردنِ این شام چلّه / شود مهمان حسابی چاق و چلّه!! همه با انتظاری عاشقانه / نظر دارند سوی هندوانه! نشسته با تفاخر توی سینی / کنارش چاقویی را هم ببینی چو گردد قاچ قاچ آن هندوانه / شود آب از لب و لوچه روانه ....... ...
29 آذر 1391

سفر به شهر گلپايگان

با سلام به دختر و پسر گلم و دوستان عزيزم اخر هفته هم يه سفربه شهر گلپايگان داشتيم براي مراسم يكي از اقوام...خدا رحمتشون كنه بعد از مراسم براي ديدن ارگ گوگد به گوگد رفتيم تا نيلوفر عزيزم اين بناي تاريخي زيبارو از نزديك ببينه نزديك عصر بود و تنها مهمان ارگ هم خودمون بوديم وبعد از بازديد به سفره خونه ي سنتي ارگ رفتيم و 1ساعتيرو اونجا بود و خيلي خوش گذشت وبعد از اونجا به شهر گلپايگان رفتيم تا غذاي معروف اونجا يعني كباب گلپايگانو بزنيم تو رگ جاي همگي خالي بسيار لذيذ بود .......... ارگ تاريخي گوگدمعروف به ارگ عليخاني   ارگ تاریخی گوگد - بزرگترین بنای خشتی ایران پس از ارگ بم است ... که تاریخ ساخت آن به حدود چهارصد سال پیش باز می گرددن...
25 آذر 1391

شعر سهراب سپهري

من ، و دلتنگ، و اين شيشه خيس. مي نويسم، و فضا. مي نويسم ، و دو ديوار ، و چندين گنجشك. يك نفر دلتنگ است. يك نفر مي بافد. يك نفر مي شمرد. يك نفر مي خواند. زندگي يعني : يك سار پريد. از چه دلتنگ شدي ؟ دلخوشي ها كم نيست : مثلا اين خورشيد، كودك پس فردا، كفتر آن هفته. يك نفر ديشب مرد و هنوز ، نان گندم خوب است. و هنوز ، آب مي ريزد پايين ، اسب ها مي نوشند. قطره ها در جريان، برف بر دوش سكوت و زمان روي ستون فقرات گل ياس. وباز هم مراسم پشت مراسم خدا بخير كنه واقعا دوره ي اخرو زمونه .....   ...
19 آذر 1391

حديث اشك....

بگذارید کناربدنش گریه کنم   بگذارید به بی سرشدنش گریه کنم   تا که سر داشت نشد پاک کنم خون سرش   مهلتی نیست که چون زخم تنش گریه کنم   بگذارید گلم را که فتاده است به خاک   کنم از چادر مادر کفنش گریه کنم     چه غریبانه صدازد که مرا آب دهید   بگذاریدبه سوز سخنش گریه کنم     ساربانان مزنیدم به خدا خواهم رفت   اندکی صبر کنار بدنش گریه کنم   ...
7 آذر 1391

بسم رب الحسين

بسم رب الحسین علیه السلام   هر قدم قافله سوی خزان  میرود  /  مشک به مهمانی تیر و کمان میرود . . .   از داغ  حسین  اشک نم نم داریم     /     در خانه سینه تا ابد غم داریم   پیراهن و شال مشکی آماده کنید    /    یک روز دگر تا به محرم داریم . . .   قیامت بی حسین غوغا ندارد ”شفاعت بی حسین معنا ندارد” حسینی باش که در محشر نگویند” چرا پرونده ات امضاء ندارد ايام سوگواري سرور و سالار شهيدان بر همه ...
2 آذر 1391

مقاومت بي فايده....!

سلام چي بنويسم برات عزيزم دردو غم ادما زياد شدن هر كسي رو ميبيني  رو جگرش يه داغه ودلش پر از غم دنياست خوش بحال اونا كه پر كشيدنو رفتن و ازغم و غصه هاي دنيا جدا شدن ... ما هم داريم روزگارو سپري مي كنيم يه روز به شادي و روز ديگه با غم و غصه هيچي قابل پيش بيني نيست اين چند وقت مراسم پشت مراسم همه جووون بودند خدا همشونو بيامرزه واميدوارم خدا عاقبت همه ي مارو بخير كنه..امين يه دادگاه هم داشتيم كه افتاد روز فوت مهدي و همه عزادار بوديم و جلسه دادگاه افتاد واسه يك شنبه 28 ابان كه كلفت و دكتره فردين و يكي از خانمهاي فاميل شركت داشتن و خدا را شكر پرونده بسته شد و رفت واسه كيفر خواست و دروغهاو مقاومتهاي نا...
2 آذر 1391

لحظه هاي تلخ خداحافظي با مهدي عزيز

از زندگی از دنیای تیره خداحافظی خواهم کرد هنگامه ی وداع با ابرهای غبارآلود حرفهای تلخ رازهای عشق نغمه های دوست و شعر های مرگ و زندگیست ای لحظه های سرد و آبی ای سرزمین بی فروغ و ای دلهای تهی از عشق خداحافظ   يادش گرامي باد ...
27 آبان 1391