پورياپوريا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

پوریا پهلوووون کوچولو

مهرباني را بياموزيم

  فرصت آيينه ها در پشت در مانده است روشنی را می شود در خانه مهمان کرد می شود در عصر آهن                     - آشناتر شد سايبان از بيد مجنون ،                      - روشنی از عشق می شود جشنی فراهم کرد                       می شود در معنی يک گل شناور شد   مهربانی را بياموزيم...
20 دی 1390

شعر جوجه طلا

  جوجه‏ي من بچه بود   گربه‏ي زشت حسود جوجه‏ام را برد و خورد حيف خيلي زود مُرد جوجه‏ي من بچه بود     جوجه‏ي بيچاره‏ام خواست از من هي كمك تا رسيدم گربه رفت گربه‏ي دزد كلك   كاش روي لانه‏اش دزدگيري مي‏زدم با تفنگ آبي‏ام كاش تيري مي‏زدم   مي‏گرفتم يك تماس با پليس شهرمان تا بگيرد جوجه را آن پليس قهرمان   كاش زنداني شود گربه‏ي بدجنس زشت جوجه‏ام را اي خدا! مي‏بري توي بهشت؟   ...
20 دی 1390

غصه ي اين روزها

  سلام پسرم مي دوني غصه ي اين روزهاي مامان چيه؟ كاشكي اين روزها زودتر بگذره روزهاي خيلي سختيه مامان بزرگ مريضه  و تو بيمارستان چمران بستري شده مي دوني  مامان خيلي غصه داره نني هفته ي پيش يهويي حالش بد ميشه وبهش حمله قلبي دست ميده وآقا حبيب اونو به دكتر مي رسونه  از اونجا هم منتقل ميشه بيمارستان چمران وتو بخش ccuبستري مي شه وبعد از چهار روز ديروز به بخش قلب منتقل مي شه نمي دوني پسر گلم مامان چقدر غصه دار نني بود  و هيچ كاري هم نمي تونست واسش انجام بده  چون توي كوچولو رو دستش بودي ومجال كاريو بهش نمي دادي  وتنها كاري كه از دستم بر مي اوم...
18 دی 1390

تقديم به همه ي مادران عزيز

شعر مادر آسمان را گفتم می توانی آیا بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه روح مادر گردی صاحب رفعت دیگر گردی گفت نی نی هرگز من برای این کار کهکشان کم دارم نوریان کم دارم مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم   خاک را پرسیدم می توانی آیا دل مادر گردی آسمانی شوی وخرمن اخترگردی گفت نی نی هرگز من برای این کار بوستان کم دارم در دلم گنج نهان کم دارم شعر مادر آسمان را گفتم می توانی آیا بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه روح مادر گردی صاحب رفعت دیگر گردی گفت نی نی هرگز من برای این کار کهکشان کم دارم نوریان کم دارم مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم   خاک را پرسیدم می توانی آیا ...
16 دی 1390

داستان فرق عشق با ازدواج

شاگردي از استادش پرسيد: عشق چست ؟ استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترين شاخه را بياور اما در هنگام عبور از گندم زار، به ياد داشته باش كه نمي تواني به عقب برگردي تا خوشه اي بچيني...     شاگردي از استادش پرسيد: عشق چست ؟ استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترين شاخه را بياور اما در هنگام عبور از گندم زار، به ياد داشته باش كه نمي تواني به عقب برگردي تا خوشه اي بچيني... شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتي طولاني برگشت. استاد پرسيد: چه آوردي ؟ با حسرت جواب داد:هيچ! هر چه جلو ميرفتم، خوشه هاي پر پشت تر ميديدم و به اميد پيداكردن پرپشت ترين، تا انتهاي گندم زار رفتم. استاد گفت: عشق يعني همين...! شاگرد پرسيد: پ...
15 دی 1390

داستان كوتاه

  مادر و من مادر کنار باغچه نشست و آرام  گریه می کرد .مادر همیشه آرام گریه می کرد.. صدای پای مرا که شنید با گوشه ی روسری گلدارش اشکهایش را پاک کرد.همیشه می خواست من اشکهایش را نبی� ..  مادر و من مادر کنار باغچه نشست و آرام  گریه می کرد .مادر همیشه آرام گریه می کرد.. صدای پای مرا که شنید با گوشه ی روسری گلدارش اشکهایش را پاک کرد.همیشه می خواست من اشکهایش را نبینم ولی هیچوقت موفق نمی شد. چشمانش سرخ سرخ شده بودند، کنارش نشستم پیشانیش را بوسیدم بغضش ترکید و گریه میکرد ، اشک میریخت آنقدر اشک ریخت که تمام باغچه نمناک شده بود.انعکاس نور ماه در زلال اشکهایش می درخشید.مادر هیچ چیز نمیگفت فقط اشک میریخت.سر...
14 دی 1390

تقديم به دختر نازم

  راز گل نيلوفر در آئین هندو، رسم زیبایی است که البته نکته های فراوان در خود دارد. یک فرد وقتی می خواهد، وارد معبد یا پرستش گاه شود، معمول است که یک شاخه گل نیلوفر، به دست می گیرد و یا آنرا به لباس خود می آویزد و آنگاه قدم در داخل معبد می گذارد. و اما تفسیر به دست گرفتن نیلوفر! بنده، وقتی با گل نیلوفر، پای در خانه صحبت و هم کلامی با معبود می نهد، به دنبال بیان این مفهوم است که خطاب به خداوندگار خود بگوید: خدایا! تو کسی هستی که می توانی از دل منجلاب و لجن های مرداب، گل نیلوفری به این زیبایی برویانی! و تو که از دل مزبله ها، این چنین زیبایی آفرینی می کنی،می شود که از دل منجلاب دنیا و جامعه، مرا نیز چون نیلوفرِ زیبا، ز...
14 دی 1390

دلتنگی

دلتنگی کاش دیگران انقدر برای ما اهمیت داشتند که به خاطر انها مقداری از خودگذشتگی به خرج میدادیم به کدامین گناه اکنون در اتشیم خدایا.. جهمنت فرداست من چرا امروز میسوزم.......؟   ...
13 دی 1390

به کجا چنین شتابان

    آیاتا به حال به کودکان نگریسته اید در حالیکه به بازی "چرخ چرخ" مشغولند؟ و یا به صدای باران گوش فرا داده اید، آن زمان که قطراتش به زمین برخورد می کند؟ تا بحال بدنبال پروانه ای دویده اید، آن زمان که نامنظم و بی هدف به چپ و راست پرواز می کند؟ یا به خورشید رنگ پریده خیره گشته اید، آن زمان که در مغرب فرو می رود؟ کمی آرام تر حرکت کنید اینقدر تند و سریع به رقص درنیایید زمان کوتاه است موسیقی بزودی پایان خواهد یافت آیا تا به حال به کودکان نگریسته اید در حالیکه به بازی "چرخ چرخ" مشغولند؟ و یا به صدای باران گوش فرا داده اید، آن زمان که قطر...
11 دی 1390

رنج زنها

زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند...  ديه اش نصف ديه توست و  مي تواند تنها يك همسر داشته باشد  و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي   براي ازدواجش ــ در هر سني ـ اجازه ولي لازم است    و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني ....   زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند...  ديه اش نصف ديه توست و  مي تواند تنها يك همسر داشته باشد  و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي .... براي ازدواجش ــ در هر سني ـ اجازه ولي لازم است  و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني ...  در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو ... &nbs...
11 دی 1390