بازگرد ای خاطرات کودکی
خاطرات کودکی
هر چه که در زمان به جلو حرکت می کنیم ، گذر زمان رنگ طراوت و زیبایی جوانی را کم کم می رباید ، درمی یابیم که هیچ چیز و هیچ دورانی به زیبایی و دلنشینی دوران پاک کودکی مان نبوده ، زمانی که به دور از همه دغدغه های زندگی ، دلبستگی هایمان همه پاک و بی آلایش بودند . دوستی هایمان رنگ حقیقت داشت و قهرهایمان “تا روز قیامت “ طول می کشید و چه کوتاه بود فاصله ما تا قیامت .با بوسه ایی محبت خود را ابراز می کردیم و با لبخندی ، درهای قلبمان را به روی هم می گشودیم ،ادعای داشتن قلب های یخی جزء افتخارات ما نبود . بین خودمان و اطرافیان دیوار نمی کشیدیم . جواب محبت ، بی تردید ، دلبستگی ما به ابرازکننده محبت بود . دنیای کودکی با تمام کوچکی و بی ادعایی اش ، هرچه بود ، زیباتر از دنیای خاکستری ، بزرگسالی ماست
کاش میشد باز کوچک می شدیم لااقل یک روز کودک می شدیم