پورياپوريا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

پوریا پهلوووون کوچولو

كبوترانه...!

1391/6/10 12:12
نویسنده : مامان پوریا
303 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خدمت همه ي دوستان و همه ي عزيزاني كه وقتي ما در سفر مشهد بوديم سر زدند و التماس دعا داشتن بخدا قسم هر كي التماس دعا داشت از طرفش نائب الزياره بودم وتو حرم دعاش كردم كه امام رضا اونو بطلبه.

سفرمون رو با دايي علي از جاده ي كوير شروع كرديم ظهر ساعت 2:30راه افتاديم و شب ساعت 10به طبس رسيديم اونجا زيارتگاه برادر امام رضا ست و حرم بسيار زيبا و با صفايي داره

دشت كوير

دشت كوير پوريا و ابوالفضل دايي

زيارتگاه حسين بن موسي در شهر طبس

شب رو در طبس استراحت كرديم و فردا به سمت مشهد سفرمونوادامه داديم بعد از ظهر ساعت 2به مشهد رسيديم بعد از استراحت به سمت حرم راه افتاديم 10دقيقه اي تا حرم پياده روي داشتيم همه بي قرار زيارت امام بوديم من كه دل تو دلم نبود قربون حرمت برم امام رضا كه هر كي اونجا مياد دل از كف ميده قرار شد 4 روز مشهد بمونيم و بايد نهايت استفاده رو از اين وقت اندك  ميبرديم  روزي سه بار به حرم ميرفتيم و هر بار براي نماز جماعت و زيارت 3-4ساعتير و تو حرم بوديم اصلا دلم نمي خواست از حرم بيرون برم واقعا ارتباط قلبي خاصي با امام برقرار كرده بود مو دلم اونجا اروم گرفته بود

السلام عليك يا علي بن موسي الرضا

غزل دايي و نيلوفرتو صحن پنجره فولاد

 وروز اخر از ساعت 3 نصف شب با بچه ها تا 9 صبح تو حرم بوديم ولي چيزي كه به نظرم بسيار جذاب اومدومنوخيلي خوشحال كرد اين بود كه براي نماز صبح به رواق غدير رفتيم بعد از نماز صبح و قرائت قران و مداحي يه پاكت هاييرو به زوار هديه ميدادن كه داخل پاكت يه كتابچه كوچيك و يه نايلون كوچيك از گل هاي خشك شده رو گل دسته هاي ضريح مطهر  امام بود وقتي چشمم به اين گلها افتاد از ته دل گريه كردم يعني من واقعا لايق اين گلها بودم امام رضا؟

واون روز روز خداحافظي من با امام رضا بود با دلي شكسته و چشماني گريان از امام خداحافظي كردم و دعا كردم كه اين اخرين سفر من به بارگاه ملكوتيش نباشه اميدوارم كه هر دلي كه بي قرار امام ميشه هر چه زودترزيارت امام رضا نصيبش بشه

گل هاي خشك شده ي ضريح مطهر

روز سه شنبه عصر به سمت تهران حركت كرديم وبعد از گرمساراز دايي علي خداحافظي كرديم و اونها به سمت تهران رفتند وما هم از جاده ي قم به قم اومديم وبراي زيارت به حرم حضرت معصومه (ع) رفتيم وچهارشنبه شب به اصفهان برگشتيم سفر بسيار معنوي و پر باري بوداميدوارم زيارتهامون مقبول درگاه حق قرار بگيره .

اين هم لحظه ي خداحافظي پوريا و ابوالفضل

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

سودابه
10 شهریور 91 0:17
سلام چاکریم پهلون.پوریای قشنگم خوبی .دست مامانت رو بگیر بیاین مهمونی وب محمد متین ماهمه رو دعوت کردیم به یک داستان.قبلااز بازدیدتون تشکر میکنم .راستی با نظرات خوبتون راهنمای من باشید برای نوشتن داستانهای بعدی.سپاس
همسرم، همه ي هستي ام
12 شهریور 91 9:51
سلام خانمي زيارتت قبول. خوشا به سعادتت. معلومه كه حسابي بهتون خوش گذشته. به جاي ما هم زيارت كردي؟ از امام رضا خواستي كه منو همسرمو هم بطلبه؟


با سلام. من از طرف همه ي دوستان ني ني وبلاگ نائب الزياره بودم و اميدوارم هر چه زودتر زيارت اقا نصيبتون بشه


مامان نفس طلایی
16 شهریور 91 8:29
سلام عزیزم زیارت قبول وای که چقدر دلم برای حرم اقا پر می کشه ... جریان گلها چه زیبا بود اولین بار بود می شتیدم ... خوش به سعادتتون ... همیشه به گردش و زیارت
مامان هليا
20 شهریور 91 3:53
خوش به سعادتتون كاش نصيب ما هم بشه زيارت اقا جريان گلها هم واسه من خيلي جالب بود با اين روحيه اي كه ما داريم اين روزهها زيارت بيشتر جواب ميده و سبك تر ميشيم تا مسافرت سياحتي اخه اينو تو حرم حضرت معصومه متوجه شدم
مامان رها
24 شهریور 91 9:12
سلام خانوم زیارت قبول ایشالله به سلامتی و میمنت عزیزم ایشالله همیشه خوش باشین سفرنامت هم قشنگ بود