پورياپوريا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

پوریا پهلوووون کوچولو

خاطرات شمال محاله یادم بره....

1391/3/16 23:43
نویسنده : مامان پوریا
372 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه !خوبین ؟

معمولا سفر از یه جایی شروع میشه  سفر امسال ما هم به سرزمین سبز از اصفهان به سمت تهران اغاز شد  یه شب رو خونه دایی علی استراحت کردیم و فردای انروز  با دایی علی و خانواده ی گلش رفتیم به سمت  شمال از طرف اداره ی بابایی تو خزر اباد بهمون سهمیه دادند ولی من که اصلا از خزر اباد و ساحلش خوشم نمیاد تصمیم گرفتیم که آزاد بریم معمولا تو سفرهامون به شمال تو  یه شهر ویلا می گرفتیم و دو سه روز میموندیم و بر می گشتیم ولی تو این سفر هم وقت بیشتری داشتیم و هم یه همسفر خوب و دوست داشتنی وبهمین خاطر تصمیم گرفتیم از چند شهر زبیای شمال دیدن کنیم نقطه آغاز سفر ما هم از جاده چالوس به سمت جنگل عباس اباد شروع شدتا اینکه به نشتارود رسیدیم اونجا ویلا گرفتیم وبه  بچه ها خیلی خوش گذشت 

نشتارود منظره ی جلو ویلا

 

 

منظره ی زیبای رودخانه ی جواهر ده

پوریا و بابایی در حال آب بازی

 

ییلاقات رضوان شهر روستای سرک

ساحل گیسوم

تو مسیر رسیدن به ساحل گیسوم جنگل بسیار زیباییه که به دریا وصل میشه

 

جاده ی توریستی اسالم به خلخال

زیباترین و جذابترین نقطه سفرمون این جاده بود که بعد از طی مسیری از لابلای جنگل به ارتفاعاتی رسیدیم که از بین ابرها حرکت می کردیم و هوا بسیار خنک بود و به نظر من جایی که به اسمون نزدیکتر بودیم و بعد از 5دقیقه حرکت به دشت زیبای گلهای رنگارنگ و شقایق ها رسیدیم واقعا محشر بود 

 

خاطرات خوب سفر همیشه  ماندگار و دوست داشتنیند


 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان پارسا
17 خرداد 91 19:34
به به خاله چه عجب بالاخره شما رو دیدیم... چه منظره های زیبایی ، البته عکاسش هم خیلی ماهر بوده، خیلی زیبا بود، ایشااله همیشه به سفر و خوشی.
مامان متین وکسرا
17 خرداد 91 22:40
ایشالا همیشه به سفر و خوشی باشید
مامان رها
18 خرداد 91 8:37
چه سفر سر سبزی خوش بحالتون دقیقا رفتید به محله ها و شهر ما خیلی خوشحالم که یادو خاطرات سفرت رو با عکس گذاشنپتی واقعا زیبا بود دقیقا من را به 12 سال پیش وقتی که با پدرم به این شهرا سفر می کردیم برد گیسوم خلخال جواهر ده واقعا زیبا بود ایشالله همیشه به گردش و شادی
مامان رها
18 خرداد 91 8:39
وای خدای من بابایی نکن بچه میوفته تو آب رودخونه چرارو اون سنگ تنهاش گذاشتی نگفتی لیز بخوره بابا دلم لرزید اون عکسش رو که روش به ساحل و موج ها رو می بینیم خیلی قشنگه مثل کارت پستال ادم رو به فکر فرو می بره
محيا كوچولو
10 تیر 91 16:57
ايشالله هميشه به سفر اونوقت كه ما اومديم اصفهان شما اومده بودين سمت ما