پورياپوريا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

پوریا پهلوووون کوچولو

تحويل سال 91

1391/1/22 11:29
نویسنده : مامان پوریا
258 بازدید
اشتراک گذاری

خدارا شكر كه همه چيز روبراه شد واسه سال تحويل امسال تا خستگي چند وقت كار بي وقفه تو ساختمون برره از تن بابايي بيرون بره امسال از هر سال متفاوت تر بود  يه روز قبل از عيد بود كه رفتيم واسه اسباب چيدن تو خونه ي جديد كارها همه درهم برهم شده بودند 2شبي رو نخوابيده بوديم و خيلي خسته شديم ولي ذوق خونه ي جديد خستگيرو از يادمون مي برد از همه خوش حالتر نيلو فر جونم بود كه از خوشحالي پر ميزد بالاخره سال تحويلو تو خونه برره هر چند با امكانات محدود! دور هم بوديم همه خوشحال بوديم كل تعطيلاتو يا كارهاي نيمه تمامو انجام مي داديم يا مهماندار بوديم ولي بسيار خوش گذشت فقط فشار كار مامانيرو يه كوچولو بيمار كرد  كه به خير گذشت .

اينم عكساي گلهاي مامان سر سال تحويل"

 

لحظه ي تحويل سال 91

 

روز 5 عيد بود كه عمو رضا مارو دعوت كرد كه دسته جمعي بريم كوه هاي برره اونروز براي همه خاطره شد چون بعداز چندين سال همگي با هم هفت سنگ بازي كرديم و با خاله ها و دايي علي خاطرات كودكيهامونو زنده كرديم يادش بخير و دست عمو رضا هم درد نكنه

و اينم بساط جوجه كباب"

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان نفس طلایی
22 فروردین 91 14:18
خدا رو شکر که سال جدید و تو خونه ی جدید شاد بودین الهی همیشه شاد و سلامت باشین
محیا کوچولو
23 فروردین 91 10:45
به به مبارکه خونه جدید
خاله نمیگی با این عکس کباب درست کردن یکی دلش میره روحش میپره
ایشالله خونه تون همیشه شاد و سبز باشه



ممنون خاله جون


سینا
24 فروردین 91 12:25
وبلاگ خیلی قشنگی داری
مامان شایان
27 فروردین 91 13:19
وبلاگ قشنگیه. مخصوصا اون بوی جوجه کبابی که به مشامم اومد.
به ما هم سر بزنید.


سلام ممنونم شرمنده سايتتون باز نميشه
مامان رها
28 فروردین 91 7:15
عزیزم خونه نو مبارک ایشالله همیشه به آرزو هات برسی
با تمام خستگی های بابایی و دلنگرونیهای خودت بلاخره خونتون هم آماده شد
بخیر و خوشی توش زندگی کنید
راستش منم 4 عید خونمون رو عوض کردم خیلی بزرگ تر شده و منم بد جور ذوق دارم ولی هنوز مستاجریم و خونه خود آدم یه چیز دیگست


ممنون خاله جون اين خونه فقط واسه تفريح اخر هفته ست ولي بقول شما خونه ي خود ادم يه چيز ديگست