خريدي متفاوت
سلام امروزم يه روزي غير از روزهاي ديگه بوداز اين ور بازار به اون ور بازار واسه نيلوفر خانوم دويديم و بازم لرزيديم با اين تفاوت كه خيلي بيشتر لرزيديم من نمي دونم چرا روزايي كه ما تصميم مي گيريم بريم بازار هوا يهويي اينقدر سرد ميشه و چه ناجوانمردانه تر از روزاي قبل سرد بود بگم يخ زدم باور مي كنيد؟ امسال خريد لباس مباساي خانوم با سالهاي ديگه متفاوت بود چون خانومي به سن تكليف رسيدن و كمي مشكل پسند شده بودند هم خودش و هم بابايي جونش واه و واه و واه !!
پوريا خان هم پيش بابايي بودو دو تايي كلي بهشون خوش گذشته بود بابايي پوريا رو برده بود مشاوراملاك دايي جونش و بهش چاي املاكي داده بود اگه اين چاي به دهنش مزه كنه !!ديگه بقيشو املاكيا ميدونن! امسال خريد عيد از سالهاي پيش زودتر شروع شدو ما هم هول كرديم مبادا به ته برسه و مادست خالي بمونيم ولي خريد واسه بچه ها با اون ذوق و شوق كودكانشون چه كيفي ميده انشاالله خدا دل همه ي بچه هارو شاد كنه