پورياپوريا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

پوریا پهلوووون کوچولو

اخ ... دلم.....

  دلم کمی خدا می خواهد... کمی سکوت ... کمی اشک ... کمی آخرت .... دلم،دل بریدن می خواهد! از خود و هر آنچه غیر خداست ......... کمی آغوش آسمانی نیاز من است... دلم یک کوچه بدون بن بست می خواهد!! و یک خدا ! تا کمی با هم قدم بزنیم.... فقط همین ...
16 شهريور 1392

دادگاه كيفري....يكسال بعد ...!!!

با سلام بالاخره بعد از يكسال ..جلسه ي دادگاه در شعبه ي 17دادگاه كيفري اصفهان تشكيل شد در اين جلسه 4شاكي پرونده ومتهم نازنين حضور داشتند و5قاضي ونماينده ي دادستان استان اصفهان بر كرسي قضاوت نشستند .... باز جويي ها از فريدون باباي فردين مرحوم شروع و به نوبت فرزانه مادر فردين وپرويز باباي پارسا و بالاخره باباي پوريا پشت ميز محاكمه رفتند واظهارات خود رابيان نمودند چون امروز جلسه فقط با شكات بود ماماني به اين جلسه دعوت نبود ولي چون خيلي دوست داشتم در جلسه باشم به همراه بابايي به دادگاه رفتم..البته مانع رفتن من به داخل جلسه شدند ولي وقتي گفتم تنها شاهد پرونده ي پسرم هستم اجازه دادند وارد شوم ولي به شرط سكوت اختيار كردن ...." نوبت به ...
4 شهريور 1392

واما پوريا وماجراي كلاس رفتنش....!

  با سلام و هزاران درووود... هيس كسي نميدونه جريان از چه قراره ....! جديدا پوريا جان من واسه كلاس رفتنش هزارتا بهونه ي قد و نيم قد جور ميكنه ....مثلا....يكي از پسراي همكلاسيش موقع نقاشي با ابرنگ روي شلوارش اب ريخته و خيسش كرده ....وپوريا هم با همه ي اهل محل قهر كرده وصبح تا چشاشو باز ميكنه بجاي سلام صبح بخير قديما ميگه ....ماماني من كلاش ميميلم پشله لو شلوارم اب ليخته ...اخه شما بگين دليل از اين مهمتر داريم ..؟؟؟.نه كه نداريم.....ويه دليل ديگه كه تو اين دوروز اخير بهش گير داده اينكه پشله با كفش ميزنه تو سرم ...البته اين جريانش برميگرده به پارك و بازي با بچه ها كه به كلاس ربطش داده....حالا اين منم ماماني پر حوصله كه با&nbs...
31 مرداد 1392

سفر نامه ي شمال........

سلام و صد سلام چطورين ؟خوبين؟اميدوارم كه همگي خوش و خرم باشين  ......امسال هم قسمت شد باز يه سفر به شمال داشته باشيم و...تعطيلات خرداد بر طبق معمول هر سال با خاله بتي و برو بچ رفتيم به خبطه ي سر سبز شمال سفرمون رو از جاده ي قزوين رشت اغاز كرديم و از خوش اقبالي ما پستمون خوردبه يه مجتمع توريستي بسيار زيبا و دنج بنام ستاره دريا  كه در چمخاله واقع شده بودجاي فوق العاده زيبايي بود علاوه بر ساحل زيبا ي چمخاله داخل محوطه ي مجتمع يه درياچه ي مصنوعي احداث شده  بود كه پرندگان بسيار زيبايي داشت وهمچنين محيط بسيار دلنشيني ......واقعا لذت برديم از صداي پرندگان و صداي امواج دريا و زمزمه ي باد...........
31 خرداد 1392

تبلوكت مبالك........

روز تولد تو میلاد عشق پاک است    برای شکر این روز پیشانیم به خاک است.   امروز تولد گل پسر منه كه سه سالگيش تموم شد و پا تو سال چهارم زندگيش گذاشت وبقول خودش تبلوك تبلوك تبلوكت مبالك ....... .به اتفاق  خاله ها ودايي علي يه  تولدكوچولو براش گرفتيم وخيلي به پوريا جان خوش گذشت از چند روز قبل كه بهش گفتم تولدته گفت واسم يه كلاه تولد بخر كه انگري برد داشته باشه . .....كادو تولدش هم يه دوچرخه است مباركت باشه عزيزم .. ...
4 خرداد 1392

شومينه ي گلي........

سلام ي دوباره ...... در پس روزها تلاش و زحمت فكري بابايي و تصوير برداري از شومينه ي گلي ساخت اين پروژه ي مهم با كمك عمو محمود  به اتمام رسيد .اين پروژه ي بسيار مهم بابايي كه در ويلاي برره اجرا شد واقعا نياز به همت و تلاش بسياري داشت و ساعتها به طول انجاميد واقعا خسته نباشين و مبارككك بابايي كه واقعا كشته مرده ي اين طرحهاست .   ...
15 ارديبهشت 1392

روزمادر مباركككككككككك.........

 آبی ترین دریایی ترین و آسمانی ترین تقدس زندگی مان دستانتان را بوسه میزنیم.. روز مادر مبارک ممنونم همسر گلمممممممممممممممممممممممم   كارت پستال دختر گلممممممممم ممنونم عزيزم   ...
11 ارديبهشت 1392